دیدگاهها

پیرامون:مدیریت،بازاریابی،مهندسی فروش ،مقالات ومطالعات

دیدگاهها

پیرامون:مدیریت،بازاریابی،مهندسی فروش ،مقالات ومطالعات

۱۵جمله شگفت انگیز نوابغ فروش

15جمله شگفت‌ انگیز نوابغ فروش


 بسیاری اوقات در گفت‌وگو با مشتری‌ها، پرسش‌ها و صحبت‌هایی پیش کشیده می‌شود که فروشندگان معمولی، پاسخ‌هایی کلیشه‌ای و اغلب نچسب به آنها می‌دهند. امافروشنده نابغه چگونه به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهند؟ پانزده جملۀ شگفت‌انگیز آنها را در ادامه می‌خوانید.


۱. فروشندگان معمولی می‌گویند: «نمی دانم».

فروشندگان نابغه می‌گویند: «متشکرم، پرسش خوبی است. اجازه بدهید پاسخ آن را برای شما پیدا کنم.»


۲. فروشندگان معمولی می‌گویند: «جنس فروخته‌شده پس گرفته نمی شود.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «اجازه بدهید ببینیم اگر مطابق میل شما نیست، چطور می‌توانیم رضایت شما را جلب کنیم.»


۳. فروشندگان معمولی می‌گویند: «خونسرد باشید.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «من از شما عذرخواهی می‌کنم.»


۴. فروشندگان معمولی می‌گویند: «این که تمام شده؛ چرا این یکی را نمی‌برید؟»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «شاید از این جنس هنوز در انبار داشته باشیم، اجازه بدهید نگاهی بکنم. اگر نبود، پیشنهادهای دیگری هم برایتان دارم.»


۵. فروشندگان معمولی می‌گویند: «ساعت کار ما تمام شده.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «تعطیلی فروشگاه ساعت … و شروع به کار آن ساعت …. است. آیا کاری هست که بتوانم خیلی سریع برای شما انجام بدهم؟»


۶. فروشندگان معمولی می‌گویند: «خرید شما همین است؟»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «آیا این محصول را هم دیده‌اید که همراه با کالایی که شما خریده‌اید استفاده می‌شود؟» یا: «آیا تا به حال از فلان کالای ما استفاده کرده‌اید؟»


۷. فروشندگان معمولی می‌گویند: «چیزی که می‌خواهید آن طرف است.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «لطفا با من بیایید؛ به شما نشان می‌دهم که کجاست.»


۸. فروشندگان معمولی می‌گویند: «من نمی‌توانم این کار را انجام بدهم.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که...»


۹. فروشندگان معمولی می‌گویند: «این بخش به من مربوط نمی‌شود.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «من با کمال میل شما را پیش کسی می برم که بیشتر از من در مورد این بخش اطلاعات دارد.»


۱۰. فروشندگان معمولی می‌گویند: «ما الان این کالا را تمام کرده‌ایم.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «الان از این کالا در فروشگاه نداریم، اما … روز دیگر خواهیم داشت. ممکن است لطفا نام و شماره تلفن خود را به من بدهید تا با شما تماس بگیریم و اطلاع دهیم؟»


۱۱. فروشندگان معمولی می‌گویند: «این برخلاف سیاست فروشگاه ماست.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «سیاست مغازه ما این است؛ اما قصد داریم آن را تصحیح کنیم. من می‌توانم در حال حاضر این کار را برای شما انجام دهم که...»


۱۲. فروشندگان معمولی می‌گویند: «من اینجا تازه‌کار هستم.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «لطفا مرا تحمل کنید، برای کمکی که نیاز دارید در خدمت شما هستم.»


۱۳. (هنگام مکالمۀ تلفنی) فروشندگان معمولی می‌گویند: «گوشی...»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «ممکن است خواهش کنم چند لحظه پشت خط منتظر باشید.»


۱۴. فروشندگان معمولی می‌گویند: «الان سرم شلوغ است.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «خوشحال می‌شوم بتوانم به شما کمک کنم.» یا: «هم‌اکنون چه کمکی می‌توانم به شما بکنم؟»


۱۵. فروشندگان معمولی می‌گویند: «شما اشتباه می‌کنید.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «فکر می‌کنم سوء تفاهمی پیش آمده است. اجازه بدهید در موردش صحبت کنیم و حلش کنیم.»

تعریف برند ومدیریت برند


1) واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به­ معنای سوزاندن و داغ کردن است که توسط وایکینگ­ها به­ فرهنگ لغت انگلیسی راه یافته و در نهایت در زبان روزانه مرسوم گشته است.


2) واژه برند یک کلمه  انگلیسی قدیمی به معنی هیزم است و به علامت‌گذاری حیوانات توسط مالکان برای شناسایی آن‌ها اتلاق می‌گردید. در غرب وحشی نیز گاوچرانان و گله‌داران برای جلوگیری از سرقت احشام، آن‌ها را بوسیله داغ‌های مشخص علامت‌گذاری می‌نمودند. در حدود قرن دهم علایم بازرگانی به صورت طرح‌های ساده‌ای متشکل از خطوط برای اثبات مالکیت کالاهایی که به دلیل صدمه یا غرق شدن کشتی، سرقت و یا هر دلیل دیگر ناپدید می‌شدند، مورد استفاده قرار می‌گرفت. برند در حوزه بازاریابی انبوه، در قرن نوزدهم و همزمان با ظهور کالاهای بسته‌بندی شده مطرح گردید.


3) علامت­ گذاری حیوانات به­ منظور شناسایی و جلوگیری از سرقت آن­ها به­ زمان­های بسیار دور برمی­گردد. در نقاشی­ های دیواری مصر پیش از تاریخ و همچنین در نقاشی­ های غارهای اروپایی عصر برنز، علامت مالکیت داغ شده روی گله گوسفند یافت شده است. 


4) برند یک نام و یا سمبل متمایزی است که تولیدکنندگان و عرضه کنندگان برای شناسایی کالاها یا خدمات خود و تمایز آن از محصولات رقیبان به کار می برند. 


5) برند یک نام، واژه، سمبل، طرح یا ترکیبی از آن‌ها است که با هدف شناساندن محصولات و یا خدمات یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان به مشتریان و همچنین تمایز محصولات از سایر رقبا استفاده می­شود. یک برند، به یک محصول یا خدمت ابعادی را اضافه می‌کند تا آن محصول یا خدمت از سایرین متمایز گردد. این تمایزها 

می‌تواند کارکردی منطقی، ملموس و یا حتی غیرملموس داشته باشد.



_____________

m.abdiha

جایگاه برند(نام تجاری)نگاهی به برند کفش ملی

Image result for ‫برند‬‎


دردنیای مدرن صنعتی قدمت نامهای تجاری جزئی از اعتبار و دارایی معنوی و منزلت محصول نزد بازار هدف می باشد، گاهی 

تحولات سیاسی، اجتماعی واقتصادی رفتاری را بر صنایع تحمیل مینماید که موجب رکود فعالیت و انزوای برخی برندهای معتبر میگردد اما الزاما این تحولات قادر به حذف کامل نام ونشان آنها نیستند و غالبا مالکان ویا سیاستگذاران مطلع و اینگونه 

 صنایع با نصب مدیران متخصص و صاحب فکر توام با تعصب حرفه ای نه تنهاخوشنامی گذشته را حفظ می کنند بلکه
 هو شمندانه و با عرضه محصولات جدید، رفتار نوین در طراحی و فروش و اتخاذ تصمیمات هوشمندانه خود و دیگران  را با جهشی رو به جلو مواجه میسازند، تاریخچه و رفتار بسیاری از کمپانیهای بزرگ اروپا و خاور دوربعد از آخرین جنگ جهانی شاهد این سخنان است.

سازمان آموزش دهنده موفق همواره بر قابلیت نیروهای آموزش یافته خویش مباهات نموده و اساتید پرورش دهنده این استعدادها را گرامی داشته و قدردانی
ازموفقیت های اساتید و فارغ التحصیلان را جزیی از رسالت خویش می شمارد؛ هر چنداین اساتید بازنشسته شده، یا جهان فانی را ترک کرده باشند.
دربسیاری ازصنایع ازجمله صنعت کفش ایران رفتارهای پیش گفته به دلایل گوناگون محقق نشده است هرچند از منظر تاریخی این صنعت با عرضه انواع پایپوش قدمت دیرینه ای دارد و اقوام ایرانی از دیر زمان پای افزارهای گوناگون را طراحی و عرضه می کرده اند و نیز بعد از ورود پوشش به سبک غربی همگام با اروپای مدرن با تولید طرح های روز کفش های دست دوز با کیفیت عالی نیازهای داخلی را مرتفع ساخته و علاوه بر پیشتازی ، منطقه جغرافیایی

 پیرامون خود را نیزتحت تاثیرقرار داده اند.

با رشد شهرنشینی و نیاز روز افزون جامعه به انواع کفش، تولیدانبوه و صنعتی این محصول دارای توجیه اقتصادی گردید و با اندکی  فاصله از اروپایی ها مجموعه  تولید کفش ماشینی با استانداردهای صنعتی تحت نام تجاری (Brand)ملی فعالیت خویش را درایران آغاز کرد و در اندک زمانی با افزایش و تنوع تولید همراه رفتارهای مدیریتی منطبق بر اصول علمی نایل به کسب حق امتیاز (تولید تحت لیسانس ) چند برند (Brand )معتبر گردید.  

و در جریان این تحولات تواما نگاهی به بازارهای صادراتی داشت ، تمام اینها زمانی اتفاق می افتاد که صحبتی ازتجا رت جهانی به مفهوم و لزوم کنونی نبود و هرگزسیستم های مدیریتی از جمله: مدیریت کیفیت، انواع ایزوها و کنترل کیفی(Qc) ومدیریت منابع انسانی و.....   مانند امروز برسر زبانها تکرار نمی شد.



                                                                  Image result for ‫برند‬‎



برای نخستین باربرنامه ریزی وتولید  با ماشینهای هوشمند(کامپیوتر)  تجربه می شد و سیستم فروشگاه های  زنجیره ای با ارایه مدلهای متنوع و 

قیمت یکسانهمزمان طیف های گوناگون مصرف کننده را اقناع میکرد.

و به تولید و توزیع کفش هویت بخشید ودر این موقعیت طلایی علاوه بر اینکه در تولید وانتقال تکنولوژی پیشتازبود در اتخاذ شیوه های نوین عرضه نیز

 سرآمد همگنان گردید.

گروه صنعتی ملی در سالهای پایانی دهه پنجاه هولدینگ بزرگی بود که شرکتهای اقماری بسیاری را مدیریت وسرپرستی میکرد 

مدیران و متخصصان پرورش یافته  در این برترازدانشگاه ،متواضع و بی ادعا که تمام تلاش خود را معطوف کار و اشتغال کرده بودند درغروب سال های شکوفایی این مجموعه جذب سطوح مختلف مدیریت عالی صنعت کفش شدند و یا در جهت راه اندازی و مدیریت واحدهای جدیدتولید کفش با نسل جدید سرمایه گذاران بخش خصوصی تازه خلق شده همراه شدند این آموزش یافتگان مدیریت و صنعت به همراه گروه بزرگی از تکنسین ها از دیدگاه عقیدتی نیزمفهوم عینی باقی الصالحات را در ذهن تداعی می کنند و ملک الشعرای بهار چه نیکوفرموده است که:  دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند.»

اما آیا در بوستان گسترده کفش ملی طی سال های گذشته توانستیم بذری بکاریم یا  نهالی بنشانیم؟ چگونه است که مجموعه ای با سرمایه بخش خصوصی درسالهای

 بحرانی و کم رونق دهه چهل شمسی اقدام به سرمایه گذاری میکند و با تکیه بر خلاقیت و کار و تلاش همراه آموزش مدرن و با اعتماد به نیروی کار وحضور مدیر تحت عنوان رهبر در اذهان پرسنل، وارد بازارهای جهانی میشود، اما امروز پس ازگذشت سالیان شاهد به قهقرا رفتن وحذف بخش بزرگی از امکانات و دارایی های

این مجموعه وخروج آن از صنعت کفش هستیم؟ آیا فراموش کرده ایم اعتمادیراکه مصرف کنندگان به نام تجاری ملی و لوگوی فیل مشهورآن داشتند؟    

خوشبختانه نسل مدیران حاضر همگی حداقل خاطره ای شیرین از فیل معروف عرضه کننده کفش در فصل مدرسه و نوروزهای خاطره انگیز کودکی و جوانی در حافظه بلند مدت خود نگاه داشته اند.

 به نظر میرسد امروز مالکان برند تجاری کفش ملی و دارایی های ارزنده آن (که به یاری تورم موجود وموقعیت ناشی از رشد شهرها ارزش به سزایی پیداکرده است) می توانند با نصب مدیران لایق و متخصص که دغدغه اشتغال، آموزش، بهینه سازی نیروی انسانی ومنابع به همراه تداوم فعالیت پرسنل باقیمانده را داشته باشند،  رسالت خطیر خویش را در بزنگاه تصمیم گیری تاریخی به عمل آورند.نگارنده منکرواقعیاتی نظیرقاعده هزینه فایده در حفظ دارایی ها و سرمایه گذاری نیست اما چرا اجازه می دهیم افق های دیدمان محدود شود؟ چرادرطول تلریخ داشته هایمان را ویران میکنیم وآنگاه تلاش میکنیم تادوباره با سعی وخطا یا با هزینه بسیاربه خلق مجددبرندیانامهای تجاری ویاهرچیز دیگراقدام نماییم؟

چرادرسرزمین من نامهای تجاری بیش از چند دهه دوام نمیآورند؟

وچراهای بسیار که این مجال فرصت طرح وپاسخ به آنها نیست.


 چاپ شده در شماره 127ماهنامه صنعت کفش






 


  

 





 



   




شهرکهای صنعتی حصارامن شهرهای بزرگ

 

در سالهای نه چندان دوردرسالهای آغازین شهر نشینی و دوران جوامع کشاورزی ودر کشورمان تاحدود یکصد سال پیش،غالب شهرها دارای حصاریا دیوار بودندکه این حصارها مناطق مسکونی و امن شهرها را از سایر اراضی جدا میکردوحصارها دروازه هایی داشتندکه بواسطه آنهاورود وخروج ها در راستای حفظ امنیت کنترل می شد.حصار شهرها همانگونه که امنیت را به گونه ای تامین میکرد منع بزرگی نیز درمقابل رشد شهربود

                                                         Image result for ‫عکس هوایی کارخانه ها در شهرک صنعتی‬‎

با صنعتی شدن جوامع ورشد شهرها وپیدایش ابر شهرها ساختار شهر نشینی وکنترل جمعیت و محدوده شهرها نیز دستخوش تحول بنیادین شد.


سیل جمعیت مهاجر جویای کاربه سوی شهرهای بزرگ در کنار کمبود امکانات در شهرهای کوچک وکاهش رونق کار کشاورزی در روستاها،مشکلات بزرگی برای شهرهای بزرگ تازه صنعتی شده پدیدآورد.باگرانی هزینه مسکن به نسبت درآمدهای کارگری وعدم توانایی تامین مسکن مناسب،حاشیه نشینی پدیدار شدوچهره زشت حلبی آبادهادر دهه پنجاه شهر تهران ،نمونه بارزاین ناهنجاری شهری است. این قسمت های شهری که معمولا به شهر اصلی متصل هستند به عنوان فقیرترین منطقه هر شهر شناخته می شوند و محل اصلی بسیاری ازجرایم شهری هستند و کماکان شاهد وجوداین معضل در برخی از شهرهای بزرگ جهان(حاشیه شهرهای بزرگ هند،مصر،برزیل،آفریقای جنوبی و.....) هستیم.علت این معلول زشت در ایران تخریب بنیانهای کشاورزی و احداث ورشد بی برنامه واحدهای صنعتی در دهه چهل وپنجاه بود که بدون در نظر گرفتن مناطق(زون)صنعتی، کارخانجات در حاشیه ورودی شهرهای بزرگ احداث شدندوازدیگرسو،جذابیت کار در شهرهای بزرگ آنها را مقصد مهاجران قرار میداد که شاهد ادامه این رونددرعصر حاضرنیزهستیم.  

در پی سامان دادن به وضعیت پیش گفته ابتدا شهرکهای اقماری وپس ازآن شهرکهای صنعتی درمجاورت شهرهای بزرگ وکوچک احداث و بسیاری از صنایع یا به این شهرکها انتقال یافتند یا در آنها تاسیس شدند . ( شعاع استقرارواحدهای صنعتی به دلایل زیست محیطی به دفعات دستخوش اصلاح شده است تاجایی که اینک درتهران، شعاع 120کیلومتری با حومه شهرهای دیگرتداخل پیدا کرده است!!).

شهرکهای اقماری به دلیل پایین بودن قیمت زمین(بیشتر کشاورزی)وپایین بودن هزینه ساخت مسکن ووجود کارگاههاوکارخانه ها،توانسته اند سهم بزرگی از نیروی کار مهاجر را جذب نمایند وعلاوه برآن درصد بزرگی از نیروهای خدماتی شاغل در شهرهای بزرگ نیز در حومه زندگی میکنند که رفع مشکلات ورود وخروج (صبح وشب)وتبعات فرهنگی واجتماعی وساختاری آنها همچون ارتقاء فرهنگی،ارتقاءبهداشتءپاکیزگی اماکن شهری،حمل ونقل درون شهری وعمومی،درگیریهای منجربه ارجاع به نهادهای قضایی وجرائم متعدد از دغدغه های هرروزه وپرهزینه مسئولان شهری است واین همه در شرایطی است که تعداد نیروهای سیال کارشاغل در خدمات عمومی بسیار کمتر از اشتغال در واحدهای صنعتی بوده است ونگرانی نگارنده این است که باجابجایی این سهم، شهرها شلوغ تر وهزینه های کنترل واداره شهر بیشتر شود.


                                                          Image result for ‫عکس هوایی واحدهای صنعتی‬‎

بررسی عوارض ناشی از تغییرات جمعیتی احتمالی ناشی ازپیامد های تعطیلی واحدهای صنعتی برعهده جامعه شناسان و متخصصین آمایش سرزمینی است تا در پی تحلیل بدست آمده زنگ های هشدار رابرای   مدیران شهری به صدادرآورند.

چاپ شده در شماره بهمن93ماهنامه صنعت کفشhttp://sanatekafsh.ir

مدیریت در چالش هوش هیجانی

 

مدیریت درچالش هوش هیجانی-عاطفی

امروزه در مباحث مدیریت چگونگی استفاده از استعدادهاوهمکاری با نیروهای توانمند از مهمترین دغدعه های مدرسان در حوزه تربیت نیروی انسانی ومدیران درواحدهای صنعتی و ارائه دهندگان خدمت است.



                                                                 

ارسطو می‌گوید:"عصبانی شدن آسان است و همه می‌توانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب، آسان نیست.

اصطلاح هوش هیجانی- عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روان‌شناس به نام‌های جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، می‌توانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی توانایی‌های فردی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

هوش هیجانی-عاطفی برخلاف بهره هوش(ضریب هوش) اکتسابی است وبا تلاش و آموزش صحیح میتوان آنرا کسب کرد یا میزان آنرا ارتقاء دادوآن رفتارهایی است که به ماکمک میکندتاارتباطی موثروکارآمدبا دیگران برقرارکنیم.

در سوابق ذهنی تک تک ما افرادومدیرانی حضوردارندکه با ضریب هوشی متوسط موفقیت های بزرگی در زندگی شخصی ومشاغل مختلف بدست آورده اند، شیوه ها وراهکارهای آنان از زوایای گوناگون مورد بررسی وپژوهش قرار گرفته است اما در این نوشتارچگونگی دستیابی به موفقیت ازمنظر برخورداری از هوش هیجانی-عاطفی مد نظر است.

                                                                         

تصور عده کثیری از مردم این است که،بالابودن ضریب هوشی عامل توفیق در زندگی فردی و اجتماعی است،شاید این شرط لازم باشد اماکافی نیست.

درجوامع امروز بسیاری از اختلالات رفتاری و کنشی ناشی از پایین بودن ضریب هوش نیست،بلکه منبعث ازعدم وجود توازن در تنظیم روابط اجتماعی وتعامل با همنوعان است که ریشه در پرورش نیافتگی هوش هیجانی-عاطفی دارد.

درتفکر بسیاری از والدین ومدیران نیز این تصور نهادینه شده است که اگر فرزند یا کارمندی در آزمونهای تشخیص و تعیین ضریب هوشی به عدد درخور توجهی دست یابد قطعا آینده موفقیت آمیزی پیش رو دارد،که دراین برداشت جای نحوه بکارگیری عواطف واحساسات درتعاملات شخصی و اجتماعی خالیست،کسب این مهارتهای رفتاری، دستیابی به توفیق همه جانبه را کامل مینمایدویکی از قابلیت های هوش هیجانی-عاطفی بدست آوردن درک بهتر از احساسات خود و دیگران وهمدردی با آنها است.

کسانی که از نظر عاطفی وکنترل احساسات هوشمند هستندودارای ضریب هوش هیجانی بالایی میباشند،احساساتشان را تحت کنترل دارندودرداغ ترین بحث هاهم آرام می مانندوفارغ از اینکه درجایگاه مدیر باشند,سایرین از آنها پیروی کرده ودستوراتشان را اجرا میکنندوآنچه امروزه در مباحث مدیریت تحت عنوان مدیر در جایگاه رهبرتدریس می شود,ناشی از این دیدگاه است.

مایه تعجب نیست اگر بدانیم رهبران کشورهاوهمچنین افراد انقلابی اغلب دارای هوش هیجانی-عاطفی بالایی هستند،به گونه ای که بواقع قادر به درک وکنترل احساسات دیگران میباشندودر طول تاریخ شواهدی مییابیم که رهبرانی با سوء استفاده از این توانمندی وتهییج احساسات پاک، آتش جنگهای بزرگی رابرافروخته اندکه آخرین جنگ جهانی، نزدیکترین شاهداین ادعا است.

 

 

هوش هیجانی-عاطفی به دلایل زیادی مهم ودر محل کار به شدت مورد نیازاست.افرادی که در محیط کارعلاقه مندند کارهارابطورکامل انجام دهندوبه صورت ذاتی توانایی هدایت دیگران وایجاد انگیزه درآنهارادارند، دارای هوش هیجانی-عاطفی بالایی هستند.این بدان معنی است که آنها قادر به درک طرف مقابل هستندواین در دنیای جذب وارائه خدمت به مشتریان نیز بسیار مهم است  وهمان نکته ای است که در انتخاب مدیران فروش وبازاریابی باید مورد ارزیابی ودقت قرار گیرد.

هوش هیجانی-عاطفی به تنهایی عامل برتری نیست اما کمک میکندکه درک درستی از افراد و محیط پیرامونمان بدست آوریم وامکان میدهدتابرچالش های زندگی شخصی پیروز شویم واحساسات وتمایلات درونی خود را شناخته ودرروابط با سایرین بدانیم چه زمانی باید یا نباید وارد عمل شد.

شاید مهمترین مقوله در آموزش ها وبهره گیری درست از هوش هیجانی-عاطفی شیوه صحیح بیان وکنترل هیجانات درونی است،هدف سرکوب هیجانات نیست چرا که به عقیده روانشناسان سرکوب آنها موجب عوارض ناخوشایند روحی وجسمی میشود،برخی پژوهشها نشان داده است که اگر انسانها هیجانات روزانه خود را بنویسندکمتر به پزشک مراجعه خواهند کرد.دراین فرآیندباید یادگرفت هیجانات را درست بیان کنیم.

وقتی بخواهیم سلامت مجموعه ای انسانی رادر محدوده تحت مدیریت خودتامین کنیم باید بتوانیم رفتار تهاجمی راکم کرده ورفتاربیانگر یا گفتگو محور راتقویت کنیم واین امر نیازمندتامین بستر آموزشی مناسب و مستمرمیباشد.

افراددارای هوش هیجانی عاطفی بالانسبت به هیجانات سایرین فوق العاده حساس،دقیق وهشیارند.درک دقیق از دیگران نیازمندفراگیری مهارتهای شناخت رفتارهای غیرکلامی وگوش دادن است.

مدیریت احساسات وهیجانات به ما می آموزدکه آیاخشم شمارامدیریت نمایدیا شماخشم را مدیریت کنید؟در مورد هیجانات مثبت نیز همینگونه است،گاهی در مذاکرات خوشحال شدن موجب میگردد شادی، فرد مذاکره کننده را مدیریت نمایدواحتمال اینکه این امر موجب شکست مذاکره شود راافزایش دهد.

مدیریت هیجان ها به معنی مدیریت آگاهانه،ماهرانه وخلاقانه آنهاست واین قابلیت هوش هیجانی-عاطفی است.

 منابع:

هوش هیجانی/ دانیل گلمن ترجمه نسرین پارسا

هوش هیجانی/ تراویس .براد بری و جین . گریوز ترجمه مهدی گنجی