دیدگاهها

پیرامون:مدیریت،بازاریابی،مهندسی فروش ،مقالات ومطالعات

دیدگاهها

پیرامون:مدیریت،بازاریابی،مهندسی فروش ،مقالات ومطالعات

مدیریت در چالش هوش هیجانی

 

مدیریت درچالش هوش هیجانی-عاطفی

امروزه در مباحث مدیریت چگونگی استفاده از استعدادهاوهمکاری با نیروهای توانمند از مهمترین دغدعه های مدرسان در حوزه تربیت نیروی انسانی ومدیران درواحدهای صنعتی و ارائه دهندگان خدمت است.



                                                                 

ارسطو می‌گوید:"عصبانی شدن آسان است و همه می‌توانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب، آسان نیست.

اصطلاح هوش هیجانی- عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روان‌شناس به نام‌های جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، می‌توانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی توانایی‌های فردی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

هوش هیجانی-عاطفی برخلاف بهره هوش(ضریب هوش) اکتسابی است وبا تلاش و آموزش صحیح میتوان آنرا کسب کرد یا میزان آنرا ارتقاء دادوآن رفتارهایی است که به ماکمک میکندتاارتباطی موثروکارآمدبا دیگران برقرارکنیم.

در سوابق ذهنی تک تک ما افرادومدیرانی حضوردارندکه با ضریب هوشی متوسط موفقیت های بزرگی در زندگی شخصی ومشاغل مختلف بدست آورده اند، شیوه ها وراهکارهای آنان از زوایای گوناگون مورد بررسی وپژوهش قرار گرفته است اما در این نوشتارچگونگی دستیابی به موفقیت ازمنظر برخورداری از هوش هیجانی-عاطفی مد نظر است.

                                                                         

تصور عده کثیری از مردم این است که،بالابودن ضریب هوشی عامل توفیق در زندگی فردی و اجتماعی است،شاید این شرط لازم باشد اماکافی نیست.

درجوامع امروز بسیاری از اختلالات رفتاری و کنشی ناشی از پایین بودن ضریب هوش نیست،بلکه منبعث ازعدم وجود توازن در تنظیم روابط اجتماعی وتعامل با همنوعان است که ریشه در پرورش نیافتگی هوش هیجانی-عاطفی دارد.

درتفکر بسیاری از والدین ومدیران نیز این تصور نهادینه شده است که اگر فرزند یا کارمندی در آزمونهای تشخیص و تعیین ضریب هوشی به عدد درخور توجهی دست یابد قطعا آینده موفقیت آمیزی پیش رو دارد،که دراین برداشت جای نحوه بکارگیری عواطف واحساسات درتعاملات شخصی و اجتماعی خالیست،کسب این مهارتهای رفتاری، دستیابی به توفیق همه جانبه را کامل مینمایدویکی از قابلیت های هوش هیجانی-عاطفی بدست آوردن درک بهتر از احساسات خود و دیگران وهمدردی با آنها است.

کسانی که از نظر عاطفی وکنترل احساسات هوشمند هستندودارای ضریب هوش هیجانی بالایی میباشند،احساساتشان را تحت کنترل دارندودرداغ ترین بحث هاهم آرام می مانندوفارغ از اینکه درجایگاه مدیر باشند,سایرین از آنها پیروی کرده ودستوراتشان را اجرا میکنندوآنچه امروزه در مباحث مدیریت تحت عنوان مدیر در جایگاه رهبرتدریس می شود,ناشی از این دیدگاه است.

مایه تعجب نیست اگر بدانیم رهبران کشورهاوهمچنین افراد انقلابی اغلب دارای هوش هیجانی-عاطفی بالایی هستند،به گونه ای که بواقع قادر به درک وکنترل احساسات دیگران میباشندودر طول تاریخ شواهدی مییابیم که رهبرانی با سوء استفاده از این توانمندی وتهییج احساسات پاک، آتش جنگهای بزرگی رابرافروخته اندکه آخرین جنگ جهانی، نزدیکترین شاهداین ادعا است.

 

 

هوش هیجانی-عاطفی به دلایل زیادی مهم ودر محل کار به شدت مورد نیازاست.افرادی که در محیط کارعلاقه مندند کارهارابطورکامل انجام دهندوبه صورت ذاتی توانایی هدایت دیگران وایجاد انگیزه درآنهارادارند، دارای هوش هیجانی-عاطفی بالایی هستند.این بدان معنی است که آنها قادر به درک طرف مقابل هستندواین در دنیای جذب وارائه خدمت به مشتریان نیز بسیار مهم است  وهمان نکته ای است که در انتخاب مدیران فروش وبازاریابی باید مورد ارزیابی ودقت قرار گیرد.

هوش هیجانی-عاطفی به تنهایی عامل برتری نیست اما کمک میکندکه درک درستی از افراد و محیط پیرامونمان بدست آوریم وامکان میدهدتابرچالش های زندگی شخصی پیروز شویم واحساسات وتمایلات درونی خود را شناخته ودرروابط با سایرین بدانیم چه زمانی باید یا نباید وارد عمل شد.

شاید مهمترین مقوله در آموزش ها وبهره گیری درست از هوش هیجانی-عاطفی شیوه صحیح بیان وکنترل هیجانات درونی است،هدف سرکوب هیجانات نیست چرا که به عقیده روانشناسان سرکوب آنها موجب عوارض ناخوشایند روحی وجسمی میشود،برخی پژوهشها نشان داده است که اگر انسانها هیجانات روزانه خود را بنویسندکمتر به پزشک مراجعه خواهند کرد.دراین فرآیندباید یادگرفت هیجانات را درست بیان کنیم.

وقتی بخواهیم سلامت مجموعه ای انسانی رادر محدوده تحت مدیریت خودتامین کنیم باید بتوانیم رفتار تهاجمی راکم کرده ورفتاربیانگر یا گفتگو محور راتقویت کنیم واین امر نیازمندتامین بستر آموزشی مناسب و مستمرمیباشد.

افراددارای هوش هیجانی عاطفی بالانسبت به هیجانات سایرین فوق العاده حساس،دقیق وهشیارند.درک دقیق از دیگران نیازمندفراگیری مهارتهای شناخت رفتارهای غیرکلامی وگوش دادن است.

مدیریت احساسات وهیجانات به ما می آموزدکه آیاخشم شمارامدیریت نمایدیا شماخشم را مدیریت کنید؟در مورد هیجانات مثبت نیز همینگونه است،گاهی در مذاکرات خوشحال شدن موجب میگردد شادی، فرد مذاکره کننده را مدیریت نمایدواحتمال اینکه این امر موجب شکست مذاکره شود راافزایش دهد.

مدیریت هیجان ها به معنی مدیریت آگاهانه،ماهرانه وخلاقانه آنهاست واین قابلیت هوش هیجانی-عاطفی است.

 منابع:

هوش هیجانی/ دانیل گلمن ترجمه نسرین پارسا

هوش هیجانی/ تراویس .براد بری و جین . گریوز ترجمه مهدی گنجی