دیدگاهها

پیرامون:مدیریت،بازاریابی،مهندسی فروش ،مقالات ومطالعات

دیدگاهها

پیرامون:مدیریت،بازاریابی،مهندسی فروش ،مقالات ومطالعات

نکاتی کلیدی برای کسب رضایت مشتری


 نکاتی کلیدی برای کسب رضایت مشتری

همواره تفاوتی بین رضایت مشتری و نگهداشت مشتری وجود دارد که برخی از شرکت ها تفاوت این دو را نمی دانند. یک نفر ممکن است از محصولات و خدمات شما راضی باشد، اما هرگز اقدام به خرید مجدد از شما نکند. چرا؟ فاصله بین رضایت و تکرار خرید همان رابطه بین مشتری و نماینده فروش برند است. ایجاد ارتباط همان عامل ایجاد کننده تفاوت است. روابط قوی و دو سویه مطمئنا موجب افزایش احتمال این می شود که یک مشتری برای همیشه برای شما باقی بماند و از رقیب شما خرید نکند.

10 نکته برای ایجاد و حفظ رضایت مشتری

1- از تعدادی دوستان یا همکاران بخواهید با شرکت شما تماس بگیرند و در مورد محصول، خدمات یا ساعت کاری سوالی بپرسند و راهنمایی بخواهند. بررسی کنید و ببینید نحوه پاسخگویی چگونه بوده، چقدر زمان طول کشیده تا تلفن پاسخ داده شود، آیا پاسخ دوستانه بوده و آیا اطلاعاتی غیر از موارد خواسته شده هم ارائه شده؟

2- در حالت کلی، مشتریان جدید همواره خواهان داشتن اطلاعات بیشتر در مورد خدمات و محصولات شما هستند تا بعد بتوانند از شما خرید کنند. پس لیستی تهیه کنید که به افراد تازه وارد کمک می کند تا اطلاعات بیشتری در مورد شما به دست بیاورند، مطمئنا آنها متوجه منظور شما هستند و پاسخگوی لطف شما خواهند بود.

3- وفاداری عموما با یک انسان شروع می شود، نه از طرف سازمان! مردم برای این هر روز به یک کافی شاپ خاص می روند که یک نفر بنام “سامان” در آنجا آنها را می شناسد و بدون سوال کردن قهوه مورد علاقه آنها را آماده می کند. توجه کنید که همواره آن دسته از کارکنانی را که بخوبی در ایجاد رابطه مهارت دارند برای خود نگاه دارید، اجازه ندهید برای مبلغ اندکی درآمد بیشتر نزد رقیب شما بروند، که در آن صورت مشتری شما را هم با خود می برند.

4- ایمیل ها، نامه ها و دیگر محتوای خود را مجددا بررسی کنید تا مطمئن شوید که همگی مشتری پسند باشند. به عنوان مثال بجای عبارت “پس از 10 روز پس گرفته نمی شود” بنویسید “ما با خوشحالی تمام در طی 10 روز کاری پس از خرید در صورت ایراد یا … خرید شما را پس می گیریم!”

5- به کارکنان خود آموزش دهید که از نام کوچک مشتری استفاده کنند، و در پایان خرید روز خوشی را برای وی آرزو کنند، مطمئنا این در یاد مشتری می ماند.

6- به کارکنان خود آموزش دهید که در برخی از موارد قادر به تصمیم گیری در مورد سیاست های شرکت باشند و در رابطه با هر موضوعی نیاز به پرسش از مدیریت نداشته باشند. مثلا در مورد مسئله تخفیف یک سقف قیمتی برای وی تعیین کنید که اگر مثلا تا این مقدار تخفیف از شما طلب شد، خودتان اقدام کنید.

7- به کارکنان خود هوشیار بودن را بر اساس فرهنگ موجود آموزش دهید، اگر یکی از مشتریان شما لباسی بر تن کرده یا کیفی در دست دارد، بدنبال نکته ای مثبت در آن باشند و آن نکته را در صحبت های خود گوشزد کنند، مردم همواره از تعریف و تمجید خوششان می آید.

8- اگر فروشگاهی دارید، و مردم بدون خرید آن را ترک می کنند، سعی کنید بفهمید در ابتدا چه چیزی باعث شده که آنها وارد فروشگاه شما شوند. به تقویت آن بپردازید و در این بین ممکن است به نکته ای دست پیدا کنید که در فروش های آینده برای شما مفید باشد.

9- همواره بر تاثیر اولین برخورد تاکید داشته باشید و توجه کنید که تمامی کارکنان شما و مدیران بخش های مختلف بخوبی با این موضوع آشنا باشند و آن را در برخوردهای خود اجرا کنند.


10- همچنان که به یک مهمان که وارد منزل شما می شود خوشامد می گویید، به هر کس که وارد کسب و کار شما می شود نیز خوشامد بگویید. این موجب راحتی آنها می شود. به آنها توجه کنید. تلفن خود را زمین بگذارید. مردم از اینکه پیام متنی دوست شما از وی مهمتر باشد، احساس بی احترامی می کنند.


ایجاد ارتباط دو سویه زمان بر است، و نیازمند تلاش و مراقبت است. اما ارزش آن فراتر از تصور می باشد. رابطه دو سویه کلید اصلی موفقیت است. چیزی در مورد مشتری خود بیاموزید که بتوانید در تماس بعدی از آن استفاده کنید. همین موارد کوچک هستند که می توانند تفاوت های بزرگ را ایجاد کنند.

برنامه‌ریزی حدس و گمان است!


برنامه‌ریزی حدس و گمان است!

برنامه‌ریزی بلندمدت برای کسب‌وکار یک کار فانتزی است، مگر اینکه پیشگو باشید. عوامل زیادی هستند که کنترل شرایط را از دستان شما خارج می‌کنند؛ عواملی مثل شرایط بازار، رقبا، مشتریان، وضعیت اقتصادی و.... نوشتن یک برنامه به شما این احساس را می‌دهد که عواملی را که قابل کنترل نیستند، تحت تسلط خود درآورده‌اید.

برنامه‌ها چیزی به جز حدس و گمان نیستند. پس پیش از هر چیز، برنامه‌های کسب‌وکارتان را حدس‌های کسب‌وکار، برنامه‌های مالی خود را حدس‌های مالی و برنامه‌های استراتژیک خود را حدس‌های استراتژیک بدانید. اکنون می‌توانید نگرانی خود را در مورد آنها متوقف کنید. این حدس‌ها دیگر ارزش تنش و نگرانی را ندارند. وقتی حدس‌های شما تبدیل به برنامه می‌شود، وارد منطقه خطر شده‌اید. برنامه‌ها باعث می‌شوند گذشته، آینده را هدایت کند. آنها درست مانند چشم‌بندی برای چشمان شما خواهند بود. بر اساس برنامه می‌گویید باید به این نقطه برویم، چون قبلا برای آن برنامه‌ریزی کرده بودیم. مشکل دقیقا همین‌جا است. برنامه‌ها با اقدامات بداهه تناقض دارند.

همچنان باید بتوانید اقدامات بداهه انجام دهید. باید قادر به استفاده از فرصت‌هایی که در مسیر فراهم می‌شود باشید. گاهی نیاز به گفتن این جمله دارید: ما می‌خواهیم امروز به مسیر جدیدی برویم، چون من امروز این احساس را دارم! برنامه‌های بلندمدت بیش از حد پیچیده هستند. وقتی کاری را شروع می‌کنید، بیشترین اطلاعات را در اختیار دارید، نه قبل از آنکه کاری را انجام دهید. با وجود این، چه زمانی یک برنامه را تهیه می‌کنید؟ معمولا قبل از اینکه حتی آن را آغاز کرده باشید که این بدترین زمان برای یک تصمیم‌گیری بزرگ است. منظور ما این نیست که نباید در مورد آینده فکر کنید یا در نظر داشته باشید که چگونه باید از موانع پیش رو عبور کنید. این یک تمرین ارزشمند است که سعی کنید احساس نیاز به نوشتن و وسواس داشتن در این زمینه را از بین ببرید. اگر برنامه بزرگی را تدوین کنید، به احتمال زیاد هرگز دوباره به آن مراجعه نخواهید کرد. برنامه‌هایی با حجم بیش از چند صفحه، در قفسه پرونده‌های شما فسیل خواهند شد.

کار حدسی را تمام کنید. درباره آنچه قرار است در طول این هفته و نه امسال انجام دهید، تصمیم‌گیری کنید. سعی کنید مهم‌ترین کاری را که باید انجام شود پیدا کنید. دقیقا قبل از هر اقدامی تصمیم درست را اتخاذ کنید و خیلی به دوردست فکر نکنید. بداهه‌کاری مشکلی ندارد. فقط سوار هواپیما شوید و پرواز کنید. می‌توانید به محض اینکه به مقصد رسیدید، یک پیراهن مناسب، مسواک و لوازم شخصی مورد نیاز خود را تهیه کنید. کار کردن بدون برنامه‌ریزی ممکن است ترسناک به نظر برسد اما پیروی کورکورانه از برنامه‌ای که هیچ ارتباطی به واقعیت ندارد، ترسناک‌تر است.

حفظ محیط زیست با مدیریت زباله وتولید زباله کمتر

زباله اصطلاحا به فضولات جامد، نیمه جامد یا مایعی گفته می شود که ظاهرا به درد نخور بوده و دور ریخته می شود. زباله خانگی شاید مهمترین بخش زباله محسوب شوند که در صورت تفکیک و مدیرت صحیح بتوانند بخشی از سرمایه های ملی را باز گرداند.

امروزه به دلیل افزایش جمعیت، زباله های شهرها نیز افزایش یافته است. از آن گذشته رواج فرهنگ مصرف سبب شده است در شهرهای بزرگی چون تهران هر فرد روزانه 900 گرم زباله تولید کند. زباله های خانگی عبارتند از: پس مانده های مواد خوراکی، کاغذ، شیشه، فلزات، پلاستیک، پارچه و غیره.

بخش بزرگی از زباله های خانگی را پس مانده های گیاهی و حیوانی مثل پس مانده  سبزی ها، پوست و ضایعات میوه و استخوان و ضایعات گوشت و مرغ و ماهی تشکیل می دهند که زباله تر به حساب می آید. کاغذ و مقوا اعم از روزنامه، کتاب، دفتر و کاغذ بسته بندی نیز بخش بزرگ دیگری از زباله را تشکیل می دهد.

انواع پلاستیک، ظروف یک بار مصرف، اسباب بازی و قوطی های فلزی و شیشه ای نیز بخشی از زباله های منازل است.

باید توجه داشت تمام موادی که از نظر ما به درد بخور نیستند، دور ریختنی نیست. اگر به هزینه های جمع آوری و دفن زباله نگاهی بیندازیم، متوجه می شویم که با کمی دقت می توان از استهلاک چه سرمایه قابل توجهی جلوگیری کرد.

هزینه جمع آوری و دفن هر تن زباله 35 هزار ریال است. برای تولید هر تن کاغذ باید 15 اصله درخت تنومند قطع شود و برای تولید هر تن آلومینیوم 4 تن سنگ معدن و 7 تن زغال سنگ و قیر لازم است. برای تولید شیشه باید مقدار زیادی شن و ماسه از زمین استخراج شود. عمل حفاری و استحراج منظره زشتی به محل معدن می دهد و علاوه بر آن مقدار زیادی سوخت و آب نیز مصرف می شود.

هر تن زباله حدود 400 متر مکعب گاز گلخانه ای دی اکسید کربن متصاعد می کند و از هر تن زباله 400 تا 600 لیتر شیرابه خارج می شود که می تواند تاثیر خطرناکی روی آب و خاک داشته باشد و محل های دفن زباله هر روز گسترش بیشتری پیدا می کنند. اگر تولید زباله به همین ترتیب ادامه داشته باشد، مدت زیادی طول نخواهد کشید که تمام اراضی اطراف شهرها پر از زباله شده و محلی برای دفن زباله باقی نخواهد ماند.

بازگشت به طبیعت در مورد بسیاری از مواد موجود در زباله به طول می انجامد و این مواد سالها باعث آلودگی و آسیب به محیط زیست می شوند. شیشه و قوطی های فلزی و بویژه آلومینیومی صدها سال روی زمین باقی می مانند. کیسه ها ی پلاستیکی که یک روز به دلیل سبکی و دوام آنها ساخته شدند، امروزه عامل بزرگترین مشکلات زیست محیطی هستند. کیسه های نایلونی به طور متوسط 500 سال در محیط باقی می مانند. کیسه های پلاستیکی همراه باد همه جا پخش می شوند و بیشتر آنها سر از دریا در آورده با بلعیده شدن توسط جانداران سبب مرگ آنها می شوند. چنانچه پلاستیک و نایلون موجود در زباله سوزانده شود، اسید کلریدریک ایجاد می کند که باعث آلودگی هوا و آسیب رساندن به انسان و دیگر موجودات می شود.

از سوی دیگر، انباشته شدن زباله در محل و شهرها مکان خوبی برای رشد میکروبها و تولید و تکثیر حشرات و جانوران موذی نظیر موش است؛ زیرا زباله سه عامل رشد و تکثیر این جانداران یعنی مواد غذایی، رطوبت و پناهگاه را با خود دارد. طبق برآوردهای علمی در هر گرم خاکروبه بین 50 هزار تا 10 میلیون باکتری مختلف وجود دارد. مگس که ناقل انواع اسهال، حصبه، وبا، سل و است و موش که تکثیر آن بستگی به میزان زباله دارد و تیفوس و طاعون را اشاعه می دهد، انباشتگی زباله سلامت محیط انسانی را تهدید می کنند.

بعضی از زباله های خانگی مثل انواع باتری، لامپهای مهتابی و جیوه ای و لوازم الکترونیکی به علت داشتن سرب، جیوه و کادمیوم در ترکیب خود خطرناک هستند.

همچنین تعویض خانگی روغن موتور ماشین و جاری کردن آن در فاضلاب شهری به دلیل وجود مواد سمی باعث آلودگی آبها می شود. یک لیتر روغن موتور می تواند تا یک میلیون لیتر آب سالم را آلوده کند.

چگونه مدیریت زباله را به عهده بگیریم؟

مصرف درست می تواند تا حد زیادی هزینه های مصرف آب و انرژی را پایین بیاورد و از تولید بیش از اندازه زباله جلوگیری کند.

پس مانده های گیاهی به کود کمپوست تبدیل می شود که برای اصلاح خواص خاک و جبران مواد غذایی از دست رفته آن مفید است و با اجرای دقیق این طرح می توان روزانه 530 هکتار خاک کشور را احیا کرد.

روزنامه ها و کاغذهای باطله و جعبه های مقوایی وکارتن های خالی قابل بازیافت است که باید جداسازی شود. همچنین شیشه های به درد نخور علاوه بر قابلیت مجدد تبدیل به شیشه در صورت بازیافت، فضای دفن زباله را نیز اشغال نمی کند. بنابراین شیشه ها را نیز در محل دیگری نگهداری کنید و وقتی انباشته شد آن را به ماموران بازیافت یا خریداران دوره گرد بفروشید.

ظروف و قوطی های فلزی آلومینیوم را دور نیندازید. بازیافت آلومینیوم می تواند 90 درصد انرژی لازم برای ساخت آن را به صرفه جویی کند. آلودگی مرحله تولید آن نیز 95 درصد کمتر است. این قوطی ها را نیز جدا نگهدارید و به فروشنده های دوره گرد بفروشید تا به قوطی، ظرف جدید، فویل و ظروف یکبار مصرف آلومینیومی تبدیل شود.

برای کاهش خطرات میکروبها و حشرات، در سطل زباله از کیسه های پلاستیکی سالم مناسب زباله استفاده وآنرا به رفتگر تحویل دهید. کیسه های پلاستیکی، ضایعات پلاستیکی و لوازم پلاستیکی شکسته را جمع آوری کنید و به خریداران دوره گرد تحویل دهید. تا جایی که ممکن است از لباسها و پارچه ها استفاده کنید. از پارچه های پنبه ای برای گردگیری و استفاده در آشپزخانه می توان بهره گرفت.

استفاده ازلوازم برقی بهترازلوازم دارای انواع باتری است تا حد ممکن از اسباب بازیها و لوازم باتری دار استفاده نکنید. باتری ها حاوی مواد سمی هستند و قرار گرفتن آن در دسترس بچه ها کار درستی نیست.

از قرار دادن لامپهای سوخته در محلی که قابل شکستن است، خودداری کنید. مواد موجود در آنها بشدت آلاینده است.

فروشندگان هنگام ارائه محصولات از تعداد بسته بندیهای کمتری استفاده کنید. خرید را به طور کلی انجام دهید. با این روش ظروف کمتری برای بسته بندی استفاده می شود. برای خرید نیز می توانید از ساکهای پارچه ای که قابلیت چندین بار مصرف رادارند، استفاده کنید در صورت امکان شیرینی و آجیل را در ظروف (پ،پ)و(آی،ام،ال)که قابلیت چندین بار استفاده در سایر نقاط منزل و محل کارازجمله آشپزخانه،یخچال،فریزر وحتی در مایکروفررادارند خریداری نماییدواز ظروف یک بار مصرف کمتر استفاده کنیدتاازاین راه زباله کمتری تولید شود.

بایدتوجه داشت راهکارنجات محیط زیست از تخریب نخست تولید زباله کمتر بابسط فرهنگ استفاده از لوازم بسته بندی بادوام وچند بار مصرف بعد از آن بهینه سازی فرآیند باز یافت است

نقش علم بازاریابی در سلامت اجتماعی

نقش علم بازاریابی در سلامت اجتماعی      

 در دیدگاه کلان، طبعاً علم بازاریابی در جوامعی می تواند به شکوفایی برسد که بازار به صورت فعال و شفاف به تولید، اشتغال زایی و مصرف بپردازد. به طور کلی، رویکردهای بازاریابی در هر کشوری به سطوح تمدن مادی کشورها، فرهنگ آن و پذیرش فناوری جدید توسط گروه مصرف کننده بستگی دارد.  بازاری که در آن بازارهای خدماتی، تولیدی، سرمایه ای و مالی در تعاملی مولد بوده و یکدیگر را در سیری مثبت تقویت کنند، خود به مثابه موتور توسعه عمل می کند. در محیط تورم زا که تقاضا همواره بر عرضه پیشی دارد و همچنین در محیطی که از لحاظ سلامت اجتماعی در تلاطم جدی قرار دارد، مشتری توان خرید کالاهای اساسی را به سختی خواهد داشت، چه رسد به اینکه بتواند به کیفیت زندگی خود در بعد مصرف بپردازد.

در کنار این امر و طبق مطالعات انجام شده، در اغلب کشورهای در حال توسعه رویکرد به برنامه ریزی توسعه صرفاً از دیدگاه اقتصادی و توسط اقتصاددانان انجام می شود. در این میان و با قبول این پیش فرض که بنگاه و بازار عوامل اصلی تولید ثروت و جریان آن هستند، نگرش صرف اقتصادی (در عوض نگرش مدیریتی و بنگاه مدار به مسئله توسعه و برنامه ریزی آن) موجب بروز کاستیهای اساسی در روند توسعه ملی می شود. در یک کلام، به نظر می رسد تا زمانی که نگرش مدیریتی و بنگاه محور در برنامه های توسعه ای ملحوظ نشود، فرایند توسعه و تولید ثروت (بنابر شواهد تاریخی) دچار اختلال شده و فقر و در نتیجه نابسامانیهای اجتماعی دامنگیر نسلهای آینده خواهند شد.

از جانب دیگر نگرش بنگاه محور خود منوط به بهره گیری از تفکر استراتژیک، علمی و برنامه ریز مبتنی بر کار است که بحث جداگانه ای را می طلبد. 

● نتیجه گیری

به نظر می رسد که مدیران بازاریابی نقشی دوچندان در ساماندهی نظام بازاریابی سازمانی خود به منظور کاهش هزینه و ایجاد سازماندهی توانمند به منظور رقابتی کردن محصول خود پیدا می کنند. در جایی که هدف صرفه جویی در هزینه و تولید برحسب نیاز واقعی جامعه و مشتری باشد، «بازارشناسی وبازارشنوی به ابزارهایی بسیار کلیدی مبدل می گردند.

علم بازاریابی می طلبد که همواره تجزیه و تحلیل صحیحی از اوضاع اقتصادی و اجتماعی چه در سطح خرد یا کلان صورت گیرد و به همین علت، در صورت توسعه و اجرای مناسب می تواند به جریان اطلاعات و حساسیت فزاینده بنگاه نسبت به نیازهای خریداران منجر شده تا در بلندمدت آنها را به «مشتری» تبدیل کرده و از این طریق سود نهایی برای شرکت حاصل شود تا هدف «ثروت زایی» نیز تامین گردد.

بدین ترتیب علی رغم کم توجهی نسبت به علم بازاریابی در جوامع در حال گذر و متلاطم، به نظر می رسد که در اینچنین محیطهایی علم بازار و بازاریابی چنانچه اصولمند، هدفمند، مسئولانه و واقع گرایانه در سطوح خرد و کلان به اجرا درآید، چرخهای تولید به گونه ای موثر به سمت سلامت اجتماعی به حرکت درآید.

abdiha.blogsky.com

مهارت های زندگی

مهارت‌های زندگی را سازمان جهانی بهداشت چنین تعریف می‌کند: توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه‌ای که فرد بتواند با چالش‌ها و ضروریات زندگی روزمره کنار بیاید. یونیسف هم مهارت‌های زندگی را میان سه حوزه تقسیم کرده است.

یک رویکرد مبتنی بر تغییر رفتار یا شکل‌دهی رفتار که برقراری توازن میان سه حوزه را مدنظر قرار دهد: حوزه دانش، نگرش و مهارت.

پژوهش‌های متعدد نشان داده که سه مقوله خودآگاهی، عزت نفس و اعتماد به نفس، شاخص‌های اساسی توانمندی‌ها یا ضعف‌های هر انسانی است. این سه ویژگی فرد را قادر می‌سازد تا فرصت‌های زندگی‌اش را مغتنم شمرده، برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعه‌اش بیندیشد و نگران مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد باشد و به چاره‌اندیشی بپردازد. مهارت‌های زندگی به‌عنوان واسطه‌های ارتقای سه ویژگی فوق‌الذکر در آدم‌ها می‌تواند فرد و جامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق کمک کند.

 آموزش مهارت‌های زندگی در سال1979 و با اقدامات دکتر گیلبرت بوتوین (Gilbert Botvin) آغاز شد. وی در این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد می‌داد که چگونه با استفاده از مهارت‌ها رفتار جرأت‌مندانه، تصمیم‌گیری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوءمصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامه واحد پیشگیری اولیه بود و مطالعات بعدی نشان داد که آموزش مهارت های زندگی تنها در صورتی به نتایج مورد نظر ختم می‌شود که همه مهارت‌ها به فرد آموخته شود. پژوهش‌ها حاکی از آن بودند که این برنامه در پیشگیری اولیه چند نوع مواد مخدر از جمله سیگار موفق بوده است. (بوتوین2002)

سازمان بهداشت جهانی در سال1993 پیشنهاد کرده که باید در مدارس، دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌ها طرح مهارت‌های زندگی تدریس شود. استادان و دانش‌آموختگان این رشته تاکنون توانسته‌اند بسیاری از مشکلات را در سطح خانواده و کار حل یا از بروز آنها پیشگیری کنند. از طرفی این باور به وجود آمده که برای یک زندگی سالم، شاد، خلاق و موفق باید آموزش دید و مهارت‌های دهگانه زندگی را فرا گرفت.

این مهارت‌ها عبارتند از:

1- مهارت تصمیم‌گیری: در این مهارت افراد می‌آموزند که تصمیم‌گیری چیست و چه اهمیتی دارد.

 2- مهارت حل مسأله: این مهارت تعریف دقیق مشکلی که فرد با آن روبه‌رو است، شناسایی و بررسی راه‌حل‌های مناسب و ارزیابی فرآیند حل مسأله تا بدین ترتیب فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود

 3- مهارت تفکر خلاق: این مهارت پایه و اساس نیل به سایر مهارت‌های مرتبط با سبک اندیشیدن است یعنی افراد با این مهارت به شیوه‌ای متفاوت بیندیشند و از تجربه‌های متعارف و معمولی خویش فراتر روند و راه‌حل‌هایی را خلق کنند که خاص و ویژه خودشان است.

4- مهارت تفکر نقاد: این مهارت عبارت است توانایی تحلیل عینی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و شناسایی آثار نفوذی ارزش‌های اجتماعی و رسانه‌های گروهی بر رفتار فردی.

5- توانایی برقراری ارتباط مؤثر: این مهارت به عنوان ابزار احساسات، نیازها و نقطه نظرهای فردی به صورت کلامی و غیرکلامی است.

6- مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی: مهارتی است برای تعامل مثبت با افراد بویژه اعضای خانواده، در زندگی روزمره.

7- خودآگاهی: توانایی و ظرفیت فرد در شناخت خویشتن، شناسایی خواسته‌ها، نیازها و احساسات خوی

8- مهارت همدلی کردن: عبارت است از فراگیری نحوه درک احساسات دیگران. در این مهارت فرد می‌آموزد که چگونه احساسات دیگران را تحت شرایط مختلف درک کند و روابط بین فردی خود را با افراد بهبود بخشد.

9- مهارت مقابله با هیجان: شناخت هیجان‌ها و تأثیر آن بر رفتار، یعنی نحوه اداره هیجان‌های شدید و مشکل‌آفرین نظیر خشم و راه مقابله با آن

10- مهارت مقابله با استرس: در این مهارت فرد می‌آموزد چگونه با فشارها و تنش‌های ناشی از زندگی امروزی و همچنین استرس کنار بیاید

 اصولاً فرق بین افراد موفق با ناموفق در بحث مهارت، نوع نگرش آنان است. آنان که در کسب مهارت ناموفق هستند درک درستی راجع به مهارت‌آموزی و دانش علمی ندارند مهمترین عامل شکست‌های مالی و اقتصادی در کسب و کار را می‌توان ناآگاهی نسبت به توانایی‌های فردی و دانش عملی دانست.

شرایط کنونی باعث شده در جامعه افراد بسیاری دنبال ثروتمند شدن باشند. اما به دلیل نبود آگاهی از مهارت‌های زندگی و کسب و کار، راه‌های کسب درآمد کاذب به ذهن‌شان خطور می‌کند که عملی ناپسند است. در حالی که کارآفرینی و تولید ثروت از راه تقویت مهارت‌های زندگی برای خود، خانواده و جامعه مفید است. افرادی‌که توانسته‌اند مهارت‌های زندگی را فرا بگیرند و این مهارت‌ها را تقویت کنند یقیناً از بهداشت اجتماعی و روانی مناسبی برخوردارند و این باعث بروز کارآفرینی و رونق کسب و کار می‌شود.

 بسیاری از این‌گونه افراد در پی ثروت بادآورده و بدون زحمت هستند و برای این منظور بر

نامه‌ای ندارند. این خصلت نامطلوب موجب می‌شود بسیاری به گنجشک‌روزی، عادت و اکتفا کنند. در حالی که ثروت آفرینان، محیط آفرین و کارآفرین هستند و خود آنان هستند که تعیین می‌کنند چه مقدار ثروت داشته باشند.

 یکی از ویژگی‌های بارز موفقیت در اقتصاد امروز، عملیاتی کردن ایده و نوآوری و توسعه علم در زمینه تجاری سازی است که توسط کارآفرینان بروز می‌کند. کشورهایی می‌توانند از نظر اقتصادی قوی و موفق باشند که دارای کارآفرینان سازمانی نوآور و ریسک‌پذیر باشند. درواقع کارآفرینان نماد نوآوری و موفقیت در امور تجاری و پیشگامان اقتصاد و توسعه یافتگی در کشورها هستند.

 یک کارآفرین جوان چه بسا با موانع شخصی و شغلی زیادی روبه‌رو شود که برای رسیدن به موفقیت باید آنها را متحمل شود. بعضی از این عوامل، موانع واقعی هستند، مثل اینکه چگونه و از چه طریقی برای شغل خود پشتوانه مالی تهیه کنیم و این که چگونه خانواده، مدرسه و شغل خود را به طور صحیح مدیریت کنیم. بقیه عواملی که در ذهنمان وجود دارد چیزی جز موانعی که خودمان برای خود ایجاد می‌کنیم نیست؛ مثلاً نگرانی در مورد نداشتن سرمایه اولیه جهت راه‌اندازی کسب و کار. کارآفرینان افرادی هستند که به امید هرگونه نشانه‌ای از فرصت‌های کسب و کار، اطراف خود را مشاهده می‌کنند. هشیاری همیشگی از ویژگی‌های آنهاست و هیچ چیز هم نمی‌تواند جلوی موفقیت آنها را بگیرد.

شما به عنوان یک کارآفرین جوان باید بر این موانع غلبه کنید، تا به موفقیت دست یابید. «شومپیتر» معتقد است که کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارت است از نوآوری با ایجاد ترکیب‌های تازه از مواد و به تعبیری دیگر کار وی تخریب خلاق است.

 به نظر می‌رسد که عوامل مختلفی می‌توانند راهکارهای مناسبی برای کمک به آموزش مهارت زندگی در جامعه باشند که عبارتند از: نهاد خانواده، وزارت آموزش و پرورش، سازمان‌ها و رسانه‌ها که همه، آموزش‌های کارآفرینی و تبدیل علم به ثروت را از کودکی در مهدکودک از طریق بازی‌های گروهی آموزش دهند. همچنین در مقاطع مختلف تحصیلی، از پیش‌دبستانی تا دانشگاه باید به همه افراد مهارت‌های ثروتمند شدن را یاد داد و به تربیت اقتصادی و مالی آنها پرداخت؛بنابراین کاملاً امکان دارد که اگر کنکوری‌ها نتوانند به دانشگاه راه یابند به کمک آموزش‌های کارآفرینی بتوانند ایجاد ثروت کنند و سربار خانواده و جامعه نشوند. همچنین معلمان و بازنشستگان می‌توانند با آموزش کارآفرینی و مهارت‌های کسب‌و کار به افزایش درآمدهای خود بپردازند.

موضوع ثروتمند شدن امری است اکتسابی و آموزشی و می‌توان مهارت‌های آن را یاد گرفت و به دیگران یاد داد و به طور یقین پیام اصلی کتاب «چگونه ثروتمند شویم» اثر برایان تریسی این است که فقرا می‌توانند ثروتمند شوند. نقش اصلی در ثروتمند شدن به عهده‌ اندیشه‌های ماست. برخلاف تصور بسیاری که این‌گونه نمی‌اندیشند، اندیشه‌های ما علت ثروتمند شدن ما هستند، نه تنها شرایط و امکانات چه بسا افرادی شرایط و امکانات کافی برای ثروتمند شدن داشته‌اند اما اندیشه‌های ثروتمند شدن نداشته و فقیر باقی مانده‌اند و چه بسا افرادی با نداشتن امکانات و شرایط مناسب برای ثروتمند شدن، به کمک اندیشه‌هایشان توانسته‌اند امکانات و شرایط مناسب فراهم کنند ودر نتیجه ثروتمند شوند.

 پژوهش‌ها نشان می‌دهند که اکثر ثروتمندان بزرگ دنیا از هیچ شروع کرده‌اند و وارث ثروت‌های بادآورده نبوده‌اند.

منبع:اینترنت بادخل وتصرف