15جمله شگفت انگیز نوابغ فروش
بسیاری اوقات در گفتوگو با مشتریها، پرسشها و صحبتهایی پیش کشیده میشود که فروشندگان معمولی، پاسخهایی کلیشهای و اغلب نچسب به آنها میدهند. امافروشنده نابغه چگونه به این پرسشها پاسخ میدهند؟ پانزده جملۀ شگفتانگیز آنها را در ادامه میخوانید.
۱. فروشندگان معمولی میگویند: «نمی دانم».
فروشندگان نابغه میگویند: «متشکرم، پرسش خوبی است. اجازه بدهید پاسخ آن را برای شما پیدا کنم.»
۲. فروشندگان معمولی میگویند: «جنس فروختهشده پس گرفته نمی شود.»
فروشندگان نابغه میگویند: «اجازه بدهید ببینیم اگر مطابق میل شما نیست، چطور میتوانیم رضایت شما را جلب کنیم.»
۳. فروشندگان معمولی میگویند: «خونسرد باشید.»
فروشندگان نابغه میگویند: «من از شما عذرخواهی میکنم.»
۴. فروشندگان معمولی میگویند: «این که تمام شده؛ چرا این یکی را نمیبرید؟»
فروشندگان نابغه میگویند: «شاید از این جنس هنوز در انبار داشته باشیم، اجازه بدهید نگاهی بکنم. اگر نبود، پیشنهادهای دیگری هم برایتان دارم.»
۵. فروشندگان معمولی میگویند: «ساعت کار ما تمام شده.»
فروشندگان نابغه میگویند: «تعطیلی فروشگاه ساعت … و شروع به کار آن ساعت …. است. آیا کاری هست که بتوانم خیلی سریع برای شما انجام بدهم؟»
۶. فروشندگان معمولی میگویند: «خرید شما همین است؟»
فروشندگان نابغه میگویند: «آیا این محصول را هم دیدهاید که همراه با کالایی که شما خریدهاید استفاده میشود؟» یا: «آیا تا به حال از فلان کالای ما استفاده کردهاید؟»
۷. فروشندگان معمولی میگویند: «چیزی که میخواهید آن طرف است.»
فروشندگان نابغه میگویند: «لطفا با من بیایید؛ به شما نشان میدهم که کجاست.»
۸. فروشندگان معمولی میگویند: «من نمیتوانم این کار را انجام بدهم.»
فروشندگان نابغه میگویند: «کاری که میتوانم انجام بدهم این است که...»
۹. فروشندگان معمولی میگویند: «این بخش به من مربوط نمیشود.»
فروشندگان نابغه میگویند: «من با کمال میل شما را پیش کسی می برم که بیشتر از من در مورد این بخش اطلاعات دارد.»
۱۰. فروشندگان معمولی میگویند: «ما الان این کالا را تمام کردهایم.»
فروشندگان نابغه میگویند: «الان از این کالا در فروشگاه نداریم، اما … روز دیگر خواهیم داشت. ممکن است لطفا نام و شماره تلفن خود را به من بدهید تا با شما تماس بگیریم و اطلاع دهیم؟»
۱۱. فروشندگان معمولی میگویند: «این برخلاف سیاست فروشگاه ماست.»
فروشندگان نابغه میگویند: «سیاست مغازه ما این است؛ اما قصد داریم آن را تصحیح کنیم. من میتوانم در حال حاضر این کار را برای شما انجام دهم که...»
۱۲. فروشندگان معمولی میگویند: «من اینجا تازهکار هستم.»
فروشندگان نابغه میگویند: «لطفا مرا تحمل کنید، برای کمکی که نیاز دارید در خدمت شما هستم.»
۱۳. (هنگام مکالمۀ تلفنی) فروشندگان معمولی میگویند: «گوشی...»
فروشندگان نابغه میگویند: «ممکن است خواهش کنم چند لحظه پشت خط منتظر باشید.»
۱۴. فروشندگان معمولی میگویند: «الان سرم شلوغ است.»
فروشندگان نابغه میگویند: «خوشحال میشوم بتوانم به شما کمک کنم.» یا: «هماکنون چه کمکی میتوانم به شما بکنم؟»
۱۵. فروشندگان معمولی میگویند: «شما اشتباه میکنید.»
فروشندگان نابغه میگویند: «فکر میکنم سوء تفاهمی پیش آمده است. اجازه بدهید در موردش صحبت کنیم و حلش کنیم.»
1) واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به معنای سوزاندن و داغ کردن است که توسط وایکینگها به فرهنگ لغت انگلیسی راه یافته و در نهایت در زبان روزانه مرسوم گشته است.
2) واژه برند یک کلمه انگلیسی قدیمی به معنی هیزم است و به علامتگذاری حیوانات توسط مالکان برای شناسایی آنها اتلاق میگردید. در غرب وحشی نیز گاوچرانان و گلهداران برای جلوگیری از سرقت احشام، آنها را بوسیله داغهای مشخص علامتگذاری مینمودند. در حدود قرن دهم علایم بازرگانی به صورت طرحهای سادهای متشکل از خطوط برای اثبات مالکیت کالاهایی که به دلیل صدمه یا غرق شدن کشتی، سرقت و یا هر دلیل دیگر ناپدید میشدند، مورد استفاده قرار میگرفت. برند در حوزه بازاریابی انبوه، در قرن نوزدهم و همزمان با ظهور کالاهای بستهبندی شده مطرح گردید.
3) علامت گذاری حیوانات به منظور شناسایی و جلوگیری از سرقت آنها به زمانهای بسیار دور برمیگردد. در نقاشی های دیواری مصر پیش از تاریخ و همچنین در نقاشی های غارهای اروپایی عصر برنز، علامت مالکیت داغ شده روی گله گوسفند یافت شده است.
4) برند یک نام و یا سمبل متمایزی است که تولیدکنندگان و عرضه کنندگان برای شناسایی کالاها یا خدمات خود و تمایز آن از محصولات رقیبان به کار می برند.
5) برند یک نام، واژه، سمبل، طرح یا ترکیبی از آنها است که با هدف شناساندن محصولات و یا خدمات یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان به مشتریان و همچنین تمایز محصولات از سایر رقبا استفاده میشود. یک برند، به یک محصول یا خدمت ابعادی را اضافه میکند تا آن محصول یا خدمت از سایرین متمایز گردد. این تمایزها
میتواند کارکردی منطقی، ملموس و یا حتی غیرملموس داشته باشد.
_____________
m.abdiha